به بستر بیکسی مُردن، تو از یادم نمیروی خاموش به رساترین شیونِ آدمی، تو از یادم نمیروی گریبانی برای دریدنِ این بغضِ بیقرار، تو از یادم نمیروی سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهایی، تو از یادم نمیروی سوزَنریزِ بیامانِ باران، بر پیچک و ارغوان، تو از یادم نمیروی تو . تو با من چه کردهای که از یادم نمیروی؟! دیر آمدی . دُرُست! پرستارِ پروانه و ارغوان بودهای، دُرُست! مراقب خواناترین ترانه از هقهقِ گریه بودهای، دُرُست! رازدارِ آوازِ اهل خدای دلخوشیهای کوچک
از نوشتههای یهویی، بیفکر و خسته.
در جادهی بنجامین باتن شدن
تو ,یادم ,نمیروی ,دُرُست ,نمیروی؟ ,بودهای، ,از یادم ,تو از ,یادم نمیروی ,نمیروی تو ,یادم نمیروی؟
درباره این سایت