محل تبلیغات شما
خدای چشم‌های بی‌رمق
خدای دست‌های به‌سوی‌ تو برخاسته
خدای قلب‌های بی‌روزنه از‌‌ نور
خدای جبران‌ کننده‌ی استخوان‌های شکسته
امان و بی‌امان می‌خوانمت!
به روزهای عجیبی که حرمت امید در دلم نگهداشته نمی‌شود و حسرتِ مُطوّل نرسیدن‌ها عصیان‌گری می‌کند در وجودم.
به آرزو‌های دست‌از‌جوانی شسته‌‌ی ناکام.
به امیدهای عقیم سربرآورده از خاک قلبم که بی‌هیچ ثمری، خشکیده‌حال ونزار رها می‌شوند و چشم‌هایم را خیره به‌خود می‌کنند.
 تابلکه ازپس ریشه‌هاشان جوانه‌ای دوباره رویید.
رویید و ثمر داد.
رویید و به‌بار نشست‌.
رویید و سایه‌ بر‌گستره‌ام دواند.
رویید و باورم داد این‌همه‌سال صبوری بی‌جواب نیست.
تا‌بلکه دوباره رویید.

خدای دلخوشی‌های کوچک

از نوشته‌های یهویی، بی‌فکر و خسته‌.

در جاده‌ی بنجامین باتن شدن

رویید ,چشم‌هایم ,می‌شوند ,خیره ,می‌کنند , تابلکه ,رویید و ,دوباره رویید ,می‌کنند  تابلکه ,به‌خود می‌کنند ,خیره به‌خود

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها