محل تبلیغات شما
در تمام این مدت، چیزی شبیه به یک شاخه‎ی شکسته بودم که تنها با پوسته‌ی نازکی به درخت وصل مانده‌ بود. چرخان و لرزان و ترسان با هر بادی هراس جداشدن داشتم. باد بود اما امید اتصال به اصل و ریشه‌ هم بود. طوفان شد. من جدا شدم، کنده شدم، حیران و مستاصل و بی‌خانه! بی ریشه، بی وصل. آشتی؟

خدای دلخوشی‌های کوچک

از نوشته‌های یهویی، بی‌فکر و خسته‌.

در جاده‌ی بنجامین باتن شدن

شدم، ,بی ,وصل ,حیران ,مستاصل ,بی‌خانه ,کنده شدم، ,شدم، کنده ,جدا شدم، ,شدم، حیران ,حیران و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حمل و نقل بار از ترکیه به ايران