تو 9 ساله شدی اما من باورم نمیشه. میشینم رندوم از تموم این 9 سال میخونم. هی یادم میاد پشت هرکدوم چه خاطرات و فکری نشسته و خیلیهاشم هر چقدر زور میزنم یادم نمیآد. عجیبه نه؟ این که بتونی خودتو تو گذشته ببینی! مثل ماشین زمان. هی بری عقب، عقبتر، سالها پیش. ببینی که بریدی، عاشق شدی، دل بستی، رفیق داشتی، شکست خوردی، ترس داشتی، امید داشتی، رویا و خیال داشتی، توهم داشتی، باور داشتی و هی با زمان الانت مقایسه کنی و ببینی کدوم رو هنوز داری و کدوم رو دیگه خدای دلخوشیهای کوچک
از نوشتههای یهویی، بیفکر و خسته.
در جادهی بنجامین باتن شدن
داشتی، ,ببینی ,هی ,یادم ,تو ,زمان ,کدوم رو ,ترس داشتی، ,خوردی، ترس ,شکست خوردی، ,داشتی، شکست
درباره این سایت